Advertisement

Draw به فارسی

Draw به فارسی - Web check 'draw' translations into persian. He drew a knife from his pocket. Web معنی و ترجمه کلمه انگلیسی draw a picture به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. She drew a picture of a horse. Web verb (draws, drawing, drew /, has drawn). Exhale, propel, push, repel, repulse. 1 to make a picture with a pen or a pencil: دیکشنری فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی به شما کمک می کند معنای لغات را به خوبی پیدا کنید. ۱۳ آذر ۱۴۰۲ | گذشته‌ی ساده: Web به گفته پژوهشگران کسانی که نمی‌توانند آروغ بزنند، علاوه بر مشکلات جسمی، از شرمساری، اضطراب و.

ترجمه کلمه drawing به فارسی دیکشنری انگلیسی بیاموز
ترجمه کلمه line drawing به فارسی دیکشنری انگلیسی بیاموز
اعداد فارسی و انگلیسی
Lili & Lola . Learn The Persian Alphabet Persian alphabet, Farsi
حروف الفبای فارسی مجله نورگرام
ترجمه کلمه draw به فارسی دیکشنری انگلیسی بیاموز
آموزش تخصصی Corel Draw به زبان فارسی قسمت بیست و دوم
ترجمه کلمه are you good at drawing? به فارسی دیکشنری انگلیسی بیاموز
نقاشی با حروف الفبا فارسی برای کودکان کلاس اول ابتدایی
حیوانات وحشی، الفبا، آموزش الفبا، کارتهای آموزشی، طوطی، طوطی تی وی

Web ترجمه Drawn به فارسی نحیف, (به ویژه جانور ذبح شده) پاک کرده (که دل و روده ی آن رادرآورده اند), (شمشیر و غیره) از غلاف کشیده بهترین ترجمه های Drawn به فارسی هستند.

Web verb move something by pulling. Web سایمون شرکلیف به زبان فارسی موسیقی شمالی را قطع می‌می‌کند و می‌گوید آهنگ شب یلدا «آخ شب یلدای منی» است و در. دیوان عالی ایالت کلورادو با استناد به بند شورش در قانون اساسی آمریکا می‌گوید دونالد. Web ترجمه draw in به فارسی.

He At Last Succeeded In Drawing Out The Biscuit;

He drew a knife from his pocket. Web چگونه draw را به فارسی ترجمه می کنید؟ : Web دیکشنری ترجمیک مجموعه ای غنی و پویا از لغات ترجمه شده توسط مترجمان ترجمیک است. Web مخالفت چهل ساله با مناسک سنتی و آئینی.

کشش، قرعه کشی، طراحی کردن، نزدیک کردن، بیرون کشیدن، کشیدن، قرعه کشیدن، طرح کردن، دریافت کردن، گرفتار کردن، رسم کردن، منقوش کردن.

Web سخنگوی پلیس «ضد تروریسم بریتانیا» در پاسخ به بی‌بی‌سی فارسی گفت: Draw، آخته، (شمشیر و غیره) از غلاف کشیده، (به ویژه جانور ذبح شده) پاک کرده (که دل و روده ی آن را درآورده اند)، شکم خالی، کشیده، ممتد، توخالی شده. با تشکیل جمهوری اسلامی، مبنای حکومت‌مداران، تغییر هویت ایرانی به. Exhale, propel, push, repel, repulse.

He Has Drawn A Car.

He's an excellent speaker who always draws a crowd (او یک سخنران عالی است که همیشه. But then, you know, eventually you have to turn all these drawings into reality. Draw someone or something to(ward) someone or something to pull someone or something to someone or something. ۱۳ آذر ۱۴۰۲ | گذشته‌ی ساده:

Related Post: